معنی شش لول

لغت نامه دهخدا

شش لول

شش لول. [ش َ / ش ِ] (اِ مرکب) قسمی تپانچه دارای شش لوله ٔ گردان و به هر یک تیری. آلتی آچلان. طپانچه. رِوُلوِر1. حاجت. (یادداشت مؤلف). سلاح آتشی کوچک دستی که جای شش فشنگ دارد.


لول

لول. (اِ) لوله (در تفنگ).
- دو لول، دارای دو لوله.
- یک لول، دارای یک لوله.
|| در اصطلاح تریاکی ها، لوله: یک لول یا دو لول تریاک، یک یا دو لوله تریاک. || لوله ٔ ابریز. (غیاث).

لول. (ص) طافح. مست مست: مست لول، شوله مست. سیاه مست. مست طافح. سخت مست.

لول. (اِ) رجوع به لور شود. (گااوبا).

لول. (اِمص) اسم از لولیدن. رجوع به لولیدن شود.

لول. (ص) بی شرم و بی حیا را گویند و لولی که قحبه و فاحشه باشد منسوب به آن است. (برهان). لور. (جهانگیری):
گر همی گوییم لول و ور نمی گوئیم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تکتک میزنیم.
مولوی.
|| (اِ) بی شرمی. بیحیائی. (از غیاث).


لول خوردن

لول خوردن. [خوَرْ /خُرْ دَ] (مص مرکب) لولیدن. لول زدن: میان دست و پای مردم لول میخورد؛ میلولد. رجوع به لول زدن شود.

حل جدول

شش لول

نوعی اسلحه

سلاح کمری

فرهنگ عمید

لول

لولیدن
* لول خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ ‌خوردن، لولیدن،
* لول زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = لول خوردن

"

فرهنگ معین

لول

شدن (شُ دَ) (مص ل.) نشئه شدن، سرمست شدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

لول

مست و با نشاط و بی حیا


لول زدن

(مصدر) لول خوردن لولیدن.


لول خوردن

لولیدن، لول زدن، وول زدن

معادل ابجد

شش لول

666

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری